سیزده بدر 1394
چن روز پیش خاله زهره اینا اومده بودن سراب قرار شد خاله طلایه اینا هم که با دوستاشون رفته بودن شمال و سرعین برگشتنی بیان سراب خاله زهره و مامان جون اینا رو هم وردارن برن تبریز سیزدهم هم با هم برن بیرون ما هم با اصرار ارشیا خان دنبال اونا راه افتادیم رفتیم ولی اصلا برام خوش نگذشت چون کمر بابایی اذیت میکرد نتونست بیاد و ما تنهایی رفتیم من هم اصلا دلم راضی نبود بدون بهی جونم برم ولی چون ارشی جون خیلی ناراحت شد و اصرار کرد که من میخوام با سام و سلدا و پانیا برم بازی کنم ناچار رفتم خلاصه طرف جاده باسمن...
نویسنده :
مامان ارشیا
1:21